سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

دخمل کوچولو

اخ جون مهمون

گل من دیشب مهمون داشتیم.عمو جواد زنعمو جون و فاطمه ی گل.دختر من دیشب عمو زحمت کشید و شام خرید اورد.دستشون درد نکنه.خیلی خوشمزه بود.عزیزم زنعمو جونم قراره امشب به بابا تربت اصل امام حسین رو بدن تا با اون کام گل دخمل رو برداریم.امروز صبح هم عمو امید پسر عمه بابایی اومد چون 2 تا چک گم کرده بود و فکر کرده بود افتاده تو ماشین بابایی.عمهد بابا و فاطمه خانم وعلی کوچولو هم اومدن.ناهار جایی دعوت بودن رفتن.بابایی الان رفته دنبال مامانی تا بیاد پیش ما.مامانی خیلی مهربونه.همش برای ما غذاهای خوشمزه درست می کنه میاره یا میده بابایی برامون بیاره.معلومه از حالا حسابی گل دخمل رو دوست داره.خدا همیشه بهشون سلامتی بده. ...
15 خرداد 1391

5 روز تا تولد دخملی

دختر من سلام امروز اخرین دوشنبه جنینیت هست.گلم هر لحظه اشتیاق من و بابایی برای دیدنت بیشتر میشه.عزیزم امیدوارم صحیح و سالم بیایی بغل مامان.دوست دارم عشقم بوووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسس ...
15 خرداد 1391

روز پدر

گل من سلام .امروز روز پدرو تولد مولی الموحدین حضرت علی(ع)هست.من به خاطر شما وروجک مامان نتونستم برم بابام رو ببینم واز همین جا به بابای خودم و همه باباهای مهربون تبریک میگم.تازه نتونستم برم برای همسر مهربونم کادو بخرم.همسر عزیزم روزت مبارک . ...
15 خرداد 1391

6 روز تا تولد دخملی

عزیزم سلام امروز هم اخرین یکشنبه جنینی تو گلم هست.مممنون که یکشنبه های زیادی رو با مامان گذروندی.عزیز دلم امروز بابایی تعطیله ولی خونه نیست.دخمل ناز مامان اگر خدا بخواد و شما گل دخملم انشالا زردی نداشته باشی  و مامان مشکلی نداشته باشه یکشنبه هفته دیگه روزی هست که قدمهای کوچولوت رو توی خونمون میذاری و خونه من و بابا میشه خونه ماوسارا و به امید خدا سه تایی با دل خوش کنار هم زندگی می کنیم ...
14 خرداد 1391

7 روز تا تولد دخملی

عزیز دلم سلام.دختر قشنگم این اخرین شنبه ای هست که تو جنینی و شنبه هفته دیگه نوزاد میشی نوزاد من وبابا .گل دخملی مامان باید الان برم قرص بخرم از داروخونه ولی دلم نیومد بدون سر زدن به وبلاگت و گذاشتن مطلب برم.دوست دارم زودتر شنبه هفته دیگه از راه برسه و گل دخملم رو بغل کنم.دوست دارم عشقم ...
13 خرداد 1391

8 روز تاتولد دخملی

گل من امروز یه کم دیر این پست رو برات میذارم.8 روز دیگه تو تو بغل مامانی.امروز رفتم برای دخمل کوچولوم 2 تا شلوار سایز صفر بخرم گیرم نیومد.امروز بعد از ظهر مامان جون اینا رفتن.من خیلی دلم گرفته.کاش بیشتر پیشم می موندن.من دلم گرفته.احساس بدی دارم.دلم می خواست گریه کنم.با مامانی هم امروز صحبت کردیم.گلم فقط یه جمعه دیگه رو باید پشت سر بذاریم تا دخملمون بیاد پیشمون. ...
12 خرداد 1391

خالو سحر به سارا کوچولو کادو میده

سلام جوجه کوچولو خاله من این پست رو امروز بجای مامانی برات گذاشتم.امروز منو بابابزرگ و مامان جون اومدیم پیش مامانی تا تنها نباشه عمو ابولفضل اوردمون و زودی برگشت چون خیلی کار داشت. امروز خالو اولین کسی بود که کادو جوجه کوچولوشو اورد ولی نمیگم چی چون سورپرایزه.خالو سحر خیلی دوست داره و همش منتظر بدنیا اومدنته از الان یه بوس بزرگ برای سارا کوچولو خاله ...
11 خرداد 1391

ماهی مرد

گل من ماهی ای بود که گفتم زدنش و حالش بده امروز دیدم توی اکواریوم روی اب برعکس افتاده و مرده.با این ماهیه 2 تا جنازه داریم.بیچاره ماهیه.ماهی خوبی بود خیلی وقت بود داشتیمش خودمون هم بزرگش کرده بودیم.ولی عمرش همین قدر بود و مرد.
11 خرداد 1391